۱۳۸۷ آبان ۲۰, دوشنبه

برادرت نمیشنود!

بعد از گفتگو یا شاید بهتر باشه بگم مشاجره ای که با یکی از رئیسهای سر کار آخر وقت جمعه داشتم، خیلی به این مسئله توی این تعطیلات فکر میکردم که آیا در برابر بی عدالتیها باید سکوت کرد؟ آیا سکوت همیشه علامت رضا نیست؟! جالب بود که امروز صبح که سر کار میومدم، توی رادیو داشت این ترانه رو پخش میکرد... به یاد بیشتر از دو دهه ی پیش افتادم که در کنسرت زنده ی زلفی لیوانلی در وین حاضر بودم و درست مثل همون موقع تمامی بدنم از شنیدن تک تک کلمات و نت های این ترانه به لرزه افتاد.


Zülfü Livaneli - Kardeşin Duymaz

Susarlar sesini boğmak isterler 
ساکتت میکنند، میخواهند صدایت را خفه کنند
Yarımdır kırıktır sırça yüreğin
قلب شیشه ایت نیمه است و شکسته
Çığlık çığlığa yarı geceler
فریاد در نیمه شبها
Kardeşin duymaz eloğlu duyar
برادرت نمیشنود، بیگانه میشنود

Çoğalır engeller yürür gidersin
موانع افزون می شوند و تو به راهت ادامه میدهی
Yüreğin taşıyıp götürür seni
قلبت تو را حمل کرده با خود میبرد
Nice selden sonra kumdan ötede
پس از این همه سیل فرای شنزار
Kardeşin duymaz eloğlu duyar
برادرت نمیشنود، بیگانه میشنود

Yıkılma bunları gördüğün zaman
با دیدن اینها خُرد مشو
Umudu kesipte incinme sakın
امیدت را بریده و به خود مگیر
Aç yüreğini bir merhabaya
قلبت را به روی دُرودی باز کن
Kardeşin duymaz eloğlu duyar
برادرت نمیشنود، بیگانه میشنود

۳ نظر:

جهانگرد گفت...

سلام
جالب بود ترانه ای زیبا به چه زبانی است؟ من این یک قلم را نفهمیدم

جهانگرد گفت...

ترکی بود نه؟

amunaaser گفت...

سلام

ترکی استانبولی...:)