یادش به خیر دوران بچگی که واقعاً چه عالمی داشت! هر برهه ایش برای خودش یک صفایی داشت. بزرگ که میشی، هر چقدر هم که از زندگیت راضی باشی و برای خودت خوش و خرم در حال گشت و گذار باشی، باز هم اون دوران یک چیز دیگه است! با دوست خوبی در مورد فرزندان عزیز، "تبادل درد" می کردیم، می گفت که نورچشم برای قانونی شدن سن ماه، هفته و روزشماری می کنه! گفتم که الان اینجوریه ولی بذار یک مدت بگذره، وقتی که وارد جامعه شد و بعد از به این در و اون در زدن تونست یک کاری و آشیونه ای برای خودش پیدا کنه، اون موقع باید ازش سؤال کرد که حالت چطوره؟! وقتی که فکر و ذکرش این بود که آخر ماه کرایه خونه رو چطور باید پرداخت کنه، اون موقع است که باید دید برای چی روزشماری میکنه!...ا
یاد اولین کار خودم در دوران بچگی افتادم. سال دوم دبیرستان رو تازه به پایان برده بودم، یعنی درست اواسط دوران نوجوونی... خاله ی کوچیکم اون وقتا توی وزارت بهداری کار میکرد. دیگه یواش یواش تابستون داشت سر وکله اش پیدا میشد که یک روز خاله ازم پرسید که آیا دوست دارم کار کنم؟ پرسیدم چه کاری؟ گفت که توی یک پروژه ای احتیاج به آمارگر دارند! "آمارگر"، اسمش که خیلی دهن پرکن بود و برای نوجوونی که توی عمرش تا به حال بهش پیشنهاد کار نشده بود، جای درنگ باقی نمیذاشت... بله، اون تابستون برای من جداً فراموش نشدنیه! برای اولین بار توی زندگیم خودم پول درآوردم و لذت خوردن چلوکباب ها بعد از باز شدن دوباره ی مدارس در پاییز، هنوز زیر دندونامه :) البته پولا فقط خرج شکم نشد... فکر کنم یکی از قشنگترین کارهای شجریان رو در اون دوره خریدم، آلبوم گلبانگ که شامل چهار تا کار واقعاً عالی بود. ترانه ی بت چین یکی از اونها بود که توی این سالهایی که گذشت شاید صدها بار زمزمه اش کرده باشم...ا
یاد اولین کار خودم در دوران بچگی افتادم. سال دوم دبیرستان رو تازه به پایان برده بودم، یعنی درست اواسط دوران نوجوونی... خاله ی کوچیکم اون وقتا توی وزارت بهداری کار میکرد. دیگه یواش یواش تابستون داشت سر وکله اش پیدا میشد که یک روز خاله ازم پرسید که آیا دوست دارم کار کنم؟ پرسیدم چه کاری؟ گفت که توی یک پروژه ای احتیاج به آمارگر دارند! "آمارگر"، اسمش که خیلی دهن پرکن بود و برای نوجوونی که توی عمرش تا به حال بهش پیشنهاد کار نشده بود، جای درنگ باقی نمیذاشت... بله، اون تابستون برای من جداً فراموش نشدنیه! برای اولین بار توی زندگیم خودم پول درآوردم و لذت خوردن چلوکباب ها بعد از باز شدن دوباره ی مدارس در پاییز، هنوز زیر دندونامه :) البته پولا فقط خرج شکم نشد... فکر کنم یکی از قشنگترین کارهای شجریان رو در اون دوره خریدم، آلبوم گلبانگ که شامل چهار تا کار واقعاً عالی بود. ترانه ی بت چین یکی از اونها بود که توی این سالهایی که گذشت شاید صدها بار زمزمه اش کرده باشم...ا
شجریان - بت چین
ای مه من، ای بت چين ای صنم
لالـه رُخ، زهره جبين ای صنم
تا به تـو دادم دل و دين ای صـنم
برهمه كس گشته یقين ای صنم
من زتو دوری نتوانم دیگر ، جانم
وزتو صبوری نتوانم دیگر
بيا حبيبم، بيا طبيبم
هر كه تو را ديده ز خـود دل بريد
رفته ز خود، تا كه رُخت را بديد
تير غمت، چون به دلِ من رسيد
همچو بگفتم كه همه كس شنيد
من زتو دوری نتوانم ديگر ، جانم
وزتو صبوری نتوانم ديگر
بيا حبيبم، بيا طبيبم
ای نفـسِ اُنـسِ تـو احيای من
چون تويی امروزه مسيحای من
حالت جمعی تو پريشان كنی
وای به حال دل شيدای من
من زتو دوری نتوانم ديگر ، جانم
وزتو صبوری نتوانم ديگر
بيا حبيبم، بيا طبيبم
۲ نظر:
salam, ajab khatere bamazei! :)) avallin kar va avallin hoghogh, kheili maze mide! :) khosh bashin
ممنون! امیدوارم که در این دیار قطبی و نزدیک تر از ما به قطب :)، توی درسها موفق و پیروز باشید
ارسال یک نظر