۱۳۸۷ خرداد ۱۶, پنجشنبه

یک سوزن به خودت بزن...

برعکس خیلی از جوونای امروزی در وطن، مدت زیادی رو با خانواده زندگی نکردم و خیلی زود مجبور شدم که ترک خانه و کاشانه کنم. با اینکه اون مدتی که در پناه پدر و مادر زندگی کردم زیاد طولانی نبود ولی یک سری حرفها و نصیحتها انگار در مغزم حک شدند و همیشه در ذهنم میچرخند. یادمه همیشه بهم میگفتند: یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگران! واقعاً که چقدر این ضرب المثل قدیمی ما پر معناست. متأسفانه خیلی از همنوعان به این مسئله اصلاً فکر نمی کنند و به عبارتی دیگه "از خودشون کور هستند و از دیگری بینا"! از دیگران مرتب ایراد میگیرند ولی کارهای خودشون رو به هیچ وجه نمی بینند، و از اون بدتر دیگران رو به راحتی میتونند برنجونند، بدون اینکه طاقت یک هزارم همون کارها رو از جانب دیگران در حق خودشون داشته باشند!

هیچ نظری موجود نیست: