۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

دیر و زود داره...

پدرم خاله ی پیری داشت که من شخصاٌ خیلی دوستش داشتم. سمبل خوبی و مهربونی توی این دنیا بود. نوجوون به حساب میومدم که خاله جون عمرش رو داد به شما :( یادمه که هفته ها گریه میکردم و شاید باور نکنید ولی حتی الان که دارم این کلمات رو رقم میزنم، اگر به خودم فشار نیارم، اشکه که توی چشام جمع بشه... همیشه بهم میگفت: پسرم، بهشت و جهنم وجود داره، ولی همش توی همین دنیاست! هر کس غیر از این بهت گفت، مطمئن باش که بهت دروغ گفته! حالا که سالها از اون موقعها میگذره، میفهمم که شنیدن چنین جملاتی از کسی که تار و پودش رو مذهب تشکیل میداد، چقدر باارزش بوده!
اونایی که چند صباحی توی این دنیا بوده اند، میدونند که توی روزگار غریبی زندگی میکنیم. برای هیچ چیز دیگه توی این دنیا گارانتی وجود نداره و برای همه چیز باید خود رو آماده کرد...ولی جملات خاله جون همیشه توی گوشم بوده و هست: بالاخره همه ی ما جواب اعمالمون رو به طریقی توی همین دنیا پس خواهیم داد. به قول دوست خوبی، دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره! اونایی که فکر میکنند که از این قانون مستثنی هستند، قلباٌ براشون متأسفم... اگر شکی به این قضیه دارن، کافیه که به تاریخ رجوعی کنند و سرنوشت ظالمان رو مروری کنند...

۲ نظر:

جهانگرد گفت...

سلام مدتي هست که با شما وبلاگتون اشنا شده ام دنبال بروبچه هاي خارج از کشور مي گشتم تا بتوانم از ان طرف مرز ها اطلاع کسب کنم مطالبتون رو از rssتون دريافت ميکنم اون هم از طريقريدر گوگل خدا سايه اين گوگل را مستدام بداراد . به ما سر بزنيد اگر مايل به تبادل لينک بوديد يک پيغام براي من بگذاريد چون من سعي کرده ام ارشيوي از دوستان خارج نشين جمع اوري کنم
متشکر
خدابیامرزد خاله پدرتان را.

amunaaser گفت...

سلام
ممنون از لطف شما! حتماً سری به وبلاگتون میزنم و با کمال میل لینک شما رو در اینجا میذارم.
خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه!