۱۳۸۵ مهر ۲۰, پنجشنبه

آرامش

از صبح تا حالا به محض اینکه نشستم و خواستم چند سطری بنویسم، فوری یک کاری پیش اومده... خلاصه که وقت سر خاروندن نبوده! این مدت اینقدر زندگیه من دستخوش وقایع جدیده که فکر می کنم هنوز خودم هم فرصت نکردم افکار خودم رو جمع و جور کنم... زندگیه پر تلاطم اگرچه سخت به نظر میرسه، ولی خوب این خوبی رو هم داره که هیچوقت خسته کننده نمیشه...هر چند که نباید منکر این شد که هیچ چیز مثل آرامش توی زندگی نیست، آرامش مثل موقعی که آدم توی قایقی نشسته و امواج قایق رو با نرمشی خاص به سمت جلو سوق میدند... یعنی در عین اینکه احساس در جا زدن نمیکنی، از این آرامش لذت می بری... اوناییکه "حبسی" کشیدند میدونند من چی میگم:)...ا

هیچ نظری موجود نیست: