۱۳۸۷ آذر ۱, جمعه

قانون مورفی

قرار بود برای ارائه ی یک مقاله توی کنفرانس به پایتخت برم. چند روزی بود که خودم رو براش حاضر کرده بودم. پیش خودم فکر کرده بودم که به جز تشریح مقاله بذار یک کار جالب هم بکنم، یک نمایش عملی نرم افزاری از کار... خلاصه کلی همه چیز رو تست کردم و حداقل صد بار به قول معروف "یک دو سه چهار، امتحان می کنیم..." انجام دادم. شب قبلش توی خونه هم باز دلم طاقت نیاورد و گفتم یک امتحان دیگه بکنم. باز هم مشکلی نبود! روز بعد، بعد از یک سفر سه ساعته ی با قطار به مقصد رسیدم و خوشبختانه محل کنفرانس هم درست چسبیده به ایستگاه راه آهن بود. تا اینجا که همه چیز سر جای خودش به نظر میرسید. با مسئولین سمینار صحبتی کردم و اتاقی روکه قرار بود من توش کار رو ارائه کنم بهم نشون دادند. کامپیوتر و باقی بند و بساط رو بیرون کشیدم و همه چیز رو برای یک نمایش تمام عیار آماده کردم! همه چیز کامل و بدون عیب به نظر میرسید...ادامه ی داستان رو حتماً میشه حدس زد :) برنامه ای که میلیون ها بار تمام و کمال اجرا شده بود و آخ نگفته بود، گیر کرد! پاشو توی یک کفش کرد و گفت: نمیخوام که نمیخوام!... اگر تا اون لحظه مفهوم  قانون مورفی رو نفهمیده بودم، حالا دیگه برام معناش کاملاً روشن شده بود: اگر احتمال اشتباه باشه، مطمئناً اتفاق میافته! و من بهش این رو هم اضافه میکنم: درست اونجایی که نباید اتفاق بیافته...:)

۲ نظر:

جهانگرد گفت...

سلام
مورفی ذلیل نشده عجب حرفی زده من هم دچار این قانون شده ام و به تجربه ان را در یافته ام دیروز پریروز در مترو بودم تو یک ایستگاه در قطار باز شد گروهی پیاده شدند وگروهی سوار مردی دوید و سوار شد بعد از چند لحظه گفت حالا اگر یک کم دیر می رسیدم سریع در بسته می شد در حالی که این حرف را می زد در قطار هم چنان باز بود مردم حرفش را تائید کردند در خواست بسته شود مرد دیگری دوید تا سوار شود اما درکاملا بسته شد و مرد جا ماند این مردی که سوار شده بود گفت اهان این هم مثل دفعه های قبل من شد مردم خندیدند و این خنده دلیل تائید حرف مرد از طرف مردم بود مثل این که همه قانون مورفی را بلدند و با تمام وجود به ان ایمان دارند و جزءاعتقادات مشترک مردم دنیاست ؟!!

amunaaser گفت...

سلام
باور کن که من از تجربه ی شخصی خودم توی زندگی میتونم بگم که مورفی با این صحبتش درست زده توی هدف...:)