۱۳۹۱ اسفند ۲۲, سه‌شنبه

جشن آتش

"هوا بس ناجوانمردانه سرد است"... تنها فکری بود که اول صبح که خواستم پا رو از در خونه بیرون بذارم، به ذهنم خطور کرد. ما دیگه داشتیم رفته رفته خودمون رو برای اومدن بهار و عید نوروز آماده میکردیم، حداقلش از نظر روحی، چون از نظر عملی و تدارکات آخر سال، جداً فقط باید گفت: سال به سال و دریغ از پارسال :) خدا رو شکر هر روز صبح قبل از اینکه بیرون بزنم، وضعیت هوا رو توی اینترنت یک دیدی میزنم تا بر اساس اون لباس تنم کنم. وقتی 12- رو صفحۀ مونیتور دیدم، چشام داشتن چهار تا میشدن، و اگه از همسایه ها شرم نمیکردم، حتماً یک جیغ بلند بالا صبح سحر کشیده بودم :)... قدیما، به دماسنج پشت پنجره نگاه میکردیم تا از دمای هوای بیرون باخبر بشیم، حالا به اینترنت مراجعه میکنیم! خنده دار اون موقعهاییه که دنیای مجازی مثلاً میگه که داره برف میاد و تو از پنجره به بیرون نگاه میکنی و تنها چیزی که نمیبینی برفه :) ولی از این حرفها که بگذریم، آخه باوفای با انصاف، دیگه چه وقت چنین سرمایی بود الان؟! ... البته همیشه خودم میگم که باید به این جریان عادت کنیم و اصلاً به آب و هوا توی این مملکت فکر نکنیم ها، ولی خوب دیگه گفتن همیشه راحت تر از عمل کردنه...
به نوروز دیگه زیاد نمونده ولی طبق معمول هر ساله که اینجا به هیچ عنوان حال و هواش احساس نمیشه، امسال هم بدتر از سالهای قبل، ما که به هیچ شکلی اون حال و هوا رو اینجا حس نمیکنیم. ولی یک نکتۀ جالب در این جریان اومدن عید و مراسم مربوط به اون در این دیار قطبی و علی الخصوص در این شهر محل سکونت ما اینه که، چهارشنبه سوری حتی برای اینجاییها هم جا افتاده! کار تا به اونجا رسیده که دیگه در اون روز حتی در رادیو و تلویزیون هم راجع بهش صحبت میکنن، حتی خودشون یک اسم باحال روش گذاشتن: "جشن آتش". سال گذشته حتی یک گزارش چند دقیقه ای هم توی یکی از تلویزیونهای سراسری اینجا از کل جریان نشون دادن... ببینیم امسال این جشن آتش به چه شکلی خواهد شد، پارسال که نشد عموناصر درش حضور داشته باشه... تا امسال چه شود :)

هیچ نظری موجود نیست: