۱۳۹۰ خرداد ۳, سهشنبه
۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه
همه لرزش دست و دلم
همه
لرزش دست و دلم
از آن بود
که عشق
پناهی گردد
پروازی نه
گریزگاهی گردد
آی عشق آی عشق
چهرۀ آبیت پیدا نیست
و خنکای مرهمی
بر شعلۀ زخمی
نه شور شعله
بر سرمای درون
آی عشق آی عشق
چهرۀ سرخت پیدا نیست
غبار تیرۀ تسکینی
بر حضور وَهن
و دنجِ رهایی
بر گریز حضور
سیاهی
بر آرامش آبی
و سبزۀ برگچه
بر ارغوان
آی عشق آی عشق
رنگ آشنایت
پیدا نیست
احمد شاملو
لرزش دست و دلم
از آن بود
که عشق
پناهی گردد
پروازی نه
گریزگاهی گردد
آی عشق آی عشق
چهرۀ آبیت پیدا نیست
و خنکای مرهمی
بر شعلۀ زخمی
نه شور شعله
بر سرمای درون
آی عشق آی عشق
چهرۀ سرخت پیدا نیست
غبار تیرۀ تسکینی
بر حضور وَهن
و دنجِ رهایی
بر گریز حضور
سیاهی
بر آرامش آبی
و سبزۀ برگچه
بر ارغوان
آی عشق آی عشق
رنگ آشنایت
پیدا نیست
احمد شاملو
اشتراک در:
پستها (Atom)